بلاگ

رونمایی از اولین میم دایموندگیمز

وقتی مغزتو دو ساعت می‌جوشونی و آخرش قاتل عمه‌ی مقتول در نمیاد!

 مقدمه: ماجرا از کجا شروع شد؟

یه روز عادی بود… مثل همیشه، تصمیم گرفتی که باهوش‌تر از شرلوک هولمز، خفن‌تر از پرونده‌های زودیاک و زرنگ‌تر از همه کارآگاه‌های سینما باشی. اپ دایموندگیمز رو باز کردی، رفتی سراغ یه پرونده قتل داغ داغ: “قتل در عمارت گمشده”.

 

ذهن آماده، قهوه ریخته شده، گوشی شارژ، و مود در حالت کارآگاه خصوصی! حالا وقتشه که همه مدارک رو بررسی کنی، مظنونارو زیر نظر بگیری، و مثل یه نینجا باهوش، قاتلو گیر بندازی. همه‌چی خوب پیش میره تا اینکه…

 

 دو ساعت بعد…

میز پره از یادداشت‌هایی که روش نوشته:

  • “عماد ساعت ۸ اونجا نبوده”
  • “صدا از اتاق طبقه بالا اومده”
  • “چرا لیلا گفته که مقتول تنها بوده؟!”

 

تو با قیافه‌ای که انگار راز هستی رو کشف کردی، اسم قاتلو میزنی و دکمه‌ی تاییدو می‌زنی…

 

و درست در همین لحظه، صفحه اینو نشون می‌ده:

 

 اشتباه حدس زدی! قاتل اون کسی بود که اصلاً بهش شک نکردی!

احساسات لحظه شکست:

درست همون لحظه که جواب اشتباهتو می‌زنی، انگار تموم سلول‌های مغزت میریزن زمین، دلت می‌خواد گوشی رو پرت کنی اونور اتاق، یه لحظه حس می‌کنی باید بری به پلیس زنگ بزنی بگی «من استعفا میدم، دیگه کارآگاه نیستم!»

 

دو ساعت تلاش… ده لیوان قهوه… و کلی هیجان… اما قاتل یکی دیگه بود 

 

 و اینجا بود که «اولین میم رسمی دایموندگیمز» به دنیا اومد:

 

پایان این بلاگ نباید تلخ باشه… چون خنده، بخشی از دایموندگیمزه 

 

و حالا، به افتخار همه‌ی اونایی که با اعتماد به نفس صد درصدی اسم اشتباه رو زدن، تقدیم می‌کنیم: 

اولین میم رسمی دایموندگیمز

 

 

 پی‌نوشت:

اگه شما هم تو یه پرونده، قاتلو اشتباه حدس زدید، بدونید که تنها نیستید!  بیاید تو کامنت‌ها تجربه‌تونو بنویسید و بهمون بگید اولین بار کی قشنگ خورده تو ذوقت!

 

دایموندگیمز: جایی برای حل معما، خنده باخت و لذت بردن!

ارسال نظر